نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - روایتی خواندنی از مادر گرامی شهید
روایتی خواندنی از مادر گرامی «شهید حسین اسلامی»
یک شب از بس که ناراحت بودم و نمی خواستم حسین به جبهه برود، خوابیدم در عالم رویا به خوابم آمد و گفت: مامان انگشت شما را بردم، گفتم کجا بردی؟ گفت: انگشت شما را بردم توی جبهه، بعد از خواب که بیدار شدم متوجه شدم انگشت مرا جوهری کرد، و روی رضایت نامه خودش زده گفتم لعنت بر شیطان این چه کاری بود که کردی؟ می گفت: هیچی مامان من دیگر رفتم «جبهه» و خاطرت جمع باشه...
کد خبر: ۴۱۸۹۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۳